انسانها بهطور طبیعی بهدنبال موفقیت هستند و بهنظر میرسد عمده موفقیتهای چشمگیر جهانی از طریق افرادی با انگیزههای قوی حاصل شده است، بنابراین لازم است خود را بهتر بشناسیم و بدانیم چگونه میتوانیم انگیزه بیشتری برای موفقیت پیدا کنیم.
موفقیتهای چشمگیر بهندرت حاصل تلاش یک فرد است، بلکه هر فردی در کنار حمایت، راهنمایی، همکاری، اندرز، خواست و تعهد دیگران به موفقیت میرسد و انگیزه درونی، پشتوانهای برای موفقیتها و پیروزیهای فردی و سازمانی است. انسان امروزی برای رسیدن به موفقیت باید ابتدا با اتکا به امید، انگیزههای موفقیت را در خود زنده نگه دارد. پس از آن با شناسایی خصوصیات افراد باانگیزه، ضمن تقویت انگیزه در خود، این ویژگیهای مثبت را به دیگران نیز انتقال دهد.
انگیزش نیز مانند هر موضوعی قواعد و قوانین مخصوص خود را دارد. میتوان گفت به همان اندازه که داشتن انگیزه عامل اصلی موفقیت است، نداشتن انگیزه نیز از دلایل شکست است. پس شناخت انگیزه، دلایل بیانگیزگی و علائم آن از پیشزمینههای موفقیت در زندگی است. برای شناخت انگیزه ابتدا باید علائم و نشانههای بیانگیزگی را شناخت و سپس آنها را اصلاح کرد. بهطور کلی نخستین علائم بیانگیزگی علائم بیرونی و ظاهری شخص است، زیرا این افراد به دلایلی مانند عدم اعتماد به نفس، تجربیات تلخ و شکست در گذشته، نگرانی، عقاید منفی، ناامیدی از آینده، عدم آگاهی از جریانات، عدم تشویق یا تأیید، آموزش و...، تلاشی برای مرتب کردن ظاهر، پوشش، محل کار، زندگی و وسایل شخصی خود ندارند. در عین حال یکی از پیشزمینههای انگیزش و موفقیت، جسارت است، چراکه فرد به توانایی و درک درخواست نیازهای خود و پذیرش یا عدم پذیرش موضوعات مختلف میرسد، بنابراین فراگیری مراحل افزایش جسارت و تمرین آن ضروری مینماید.
از دیگر عوامل افزایش انگیزه، یادآوری موفقیتهای گذشته است. همه ما باید گزارشی از موفقیتهای گذشته خود داشته باشیم تا زمانی که اعتماد به نفس ما رو به کاهش است با مراجعه به آنها خود را دوباره پیدا کنیم، همچنین یکی دیگر از عوامل انگیزشی و موفقیت، تعیین فهرستی از اهداف، اولویتبندی و زمانبندی مناسب برای تحقق آنها است. اهداف باید ملموس و در کوتاهمدت قابل دسترسی و اندازهگیری باشد. برای تحقق اهداف، اطراف خود را از افراد مثبت پر کنید تا ضمن تقویت این روحیه مثبتاندیشی، انگیزه شما برای پیگیری اهداف دوچندان شود. در این میان نقش خودمدیریتی را نباید نادیده گرفت، زیرا خودمدیریتی، سهم فعالی در کمک به خودانگیزگی فرد دارد.
با مروری بر انگیزش و موفقیت فردی به موفقیت و انگیزش سازمانی ورود میکنیم. بیشک ایجاد انگیزه در افراد یکی از ارکان موفقیت سازمانی است و برای ایجاد انگیزه در کارکنان، ابتدا باید درک کرد که آنها چه میخواهند و سپس به آنها نشان داد چطور به خواستههایشان دست یابند.
تقویت انگیزه سازمانی نیازمند ایجاد انگیزه گروهی است. بهعنوان یک مدیر برای تحقق این موضوع همواره به اصول خود وفادار بمانید، شایستهسالاری را رعایت کنید و فرصت تجربه موفقیت را برای همه فراهم آورید، افراط و تفریط را کنترل کنید، نگرش مثبت را در افراد تقویت کنید و فضاهای تحلیلی مثبت به وجود آورید.
بدون شک محیط کاری استاندارد، تعیین اولویتها، اهداف مشترک، چشمانداز، تقسیمبندی منصفانه نقش افراد در گروه، تعریف هویت گروهی، تقسیم موفقیتها و... در ایجاد فضای مثبت تحلیلی بسیار مؤثرند، همچنین افراد هنگامی که تحت رهبری مدیری هدفمند فعالیت کنند، انگیزه بیشتری پیدا خواهند کرد، بنابراین اگر مدیران هدفهای بزرگتری را برای خود تعیین کنند، میتوانند بسیار برانگیزاننده باشند.
بهعنوان یک مدیر همواره الگو باشید، پیوسته پیشرفت کنید، به خودتان فرصت فکر کردن دهید، بدون فشار بر دیگران سازمان را رهبری کنید، سرمشق باشید و همیشه انتظار داشته باشید که دیگران شما را به خاطر نتیجه کارهایتان قضاوت کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم در رهبری و مدیریت، خودانگیختگی است. مدیری که نتواند در خود ایجاد انگیزه کند برای ایجاد انگیزه در دیگران شانسی ندارد. درک عمیق از عدالت، برنامه مدون و مشخص، تعهد به تصمیم، عادت به انجام وظیفه بیش از مقدار حقوق دریافتی، شخصیت مثبت، احساس همدلی، تسلط بر جزئیات، تمایل به قبول مسئولیت کامل، تکثیر مهارتها در سازمان و اعتماد عمیق به اصول تعریفشده میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
تقویت انگیزش سازمانی نیازمند این است که رقابتهای سازمانی نیز انگیزشی باشد، بنابراین همه افراد در رقابتها باید فرصت برنده شدن داشته باشند، اهداف زمانبندی مشخص داشته باشند، پاداش ملموس باشد و برنامهها بهطور کامل درک شده باشد.
از دیگر معیارهای تقویت انگیزش سازمانی، ارتباطات صحیح سازمانی است. هیچ سازمانی بدون ارتباطات کامل، باز و دوطرفه به تعالی نخواهد رسید، بنابراین در یک بستر ارتباطی سالم باید فرصت برابر گفتوگو و شنیدن برای همه افراد فراهم باشد. پیامها به روشنی انتقال یابد و ضمن اولویت بخشیدن به ارتباطات رودررو و حضوری، از روشهای مختلف ارتباطی برای انتقال معنا و مفهوم استفاده شود.
از دیگر مواردی که به تقویت انگیزش سازمانی کمک میکند، پیشگیری از شایعه است. شایعات میتوانند روحیه افراد را بکاهند و بهرهوری را کاهش دهند. انتقاد انگیزشی نیز از دیگر معیارهای ایجاد انگیزه و ترقی سازمانی است. به همین دلیل گاهی لازم است تا مدیر، کارمندی را مورد انتقاد قرار دهد، اما باید توجه کرد که انتقاد جنبه شخصیتی فرد را تخریب نکند، سازنده باشد، از روی خشم نباشد، در زمان انجام کارهای مهم نباشد، در آستانه مرخصی و تعطیلات فرد نباشد، در خلوت اتفاق بیفتد، قبل از انتقاد ویژگیهای سازنده فرد و موفقیتهای پیشین یادآوری شده و پس از قدردانی، انتقاد بهصورت صادقانه و شفاف عنوان شود.
در پایان باید گفت امروزه ایجاد تعادل میان کار و زندگی تبدیل به موضوعی مهم شده است. هر فردی که ادعا میکند فردی برانگیزاننده است باید این روحیه را در محیط کار، خانواده و اجتماع داشته باشد. کلیت زیستن، مبتنی بر تعادل و حفظ توازن است، بنابراین سنگینی یک کفه از هر سو به راه خطا میرود. شخصی که روشهای ایجاد انگیزه را در خانه اجرا میکند و به آن ایمان دارد، در محیط کار نیز عامل برانگیزاننده موفقتری خواهد بود. میتوان نتیجه گرفت که ایجاد انگیزه برمبنای امید است. درک کنید که پیروزی یک تصویر ذهنی است و مهمتر از انجام دادن کار یا عمل است.
سید ابوالحسن محمدی
مدیرعامل شرکت بهرهبرداری نفت و گاز زاگرس جنوبی